طاها جانطاها جان، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

♫♫ دلنوشته های مرضیه ♫♫

هتل جمشید

93/09/18 برای شام رفتیم هتل جمشید خیلی خوش گذشت البته شما سر شام خوابت برد و منم با خیال راحت شام خوردم اینم چندتا عکس عمومهرداد و طاها جوووونم مامان و طاهایی اینم عکسهای فردات بعد از واکسنت الهی بمیرم تب کردی.چقدر سخت گذشت به من و بابایی که تو جگرگوشمون جلوی چشممون گریه میکردی   الهی من فدای جای واکسنت ...
20 آذر 1393

6 ماهگی طاها جووونم

ماهگیت مبارک عشقم. آخ جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون دلم   ماشاالله  هر ماه بزرگ و بزرگتر میشی..شیرین و شیرین تر...چقدر این روزا زود میگذره عزیزدلم.فردا واکسن داری و من بازم نگرانم.راستی غذای کمکیتو شروع کردم.ذوق دارم آخه دوره ی جدیدی شروع شده برامون.. دوستت دارم عمر من   ...
17 آذر 1393

مسافرت

الان که دارم مینویسم بارون خیلی شدیدی میاد و هوا حسابی سرده.طاهای عزیزم خیلی خوشحالم که تو رو دارم دلبندم.داشتم به این فکرمیکردم که تا وقتی بزرگ بشی فرصت دارم حسابی بغلت کنم و ببوسمت و از این لحظه های شیرین لذت ببرم چون تکرار شدنی نیست.قتی بغلت میکنم حسابی چنگم میزنی و موهامو میکشی که حسابی دردم میاد.خودتو میدی عقب و صورت ماهت رو روبروی صورتم نگه میداری و حرف میزنی بعد نگاه وسیله ای که میخوای میکنی..میگی یعنی بهت بدیمش.یه توپ فوتبالی کوچولوام داری که خیلی دوسش داری و با پاهای کوچولوت بهش ضربه میزنی.همه چی برات جالب شده تمام خونه رو زیر و رو میکنی و ذووووووووووووق میکنی.آخ که من عاشق کاراتم و از همشون لذت میبرم. این چند روزم که نبودیم رفتی...
6 آذر 1393
1